شاد باشید

پسرونه                        

 

                                                    و                                                                       

 

              دخترونه         

 


شکسپیر :   اگر به یاد کسی هستیم این هنر اوست نه هنر ما

شکسپیر :


اگر به یاد کسی هستیم این هنر اوست نه هنر ما

ما رسم دوستیمان مثل نان نیست ، که گرمش در سفره دل باشد   و سرد و بیاتش سهم نمکی !   چه گرمای حضورت ب

ما رسم دوستیمان مثل نان نیست ، که گرمش در سفره دل باشد


و سرد و بیاتش سهم نمکی !


چه گرمای حضورت باشد ، چه سرمای نبودنت ،


همیشه در دل دارمت.

یه روز بارونی یه بچه تو کوچه     به بالا نگاه می کرد     و میگفت خدایا گریه نکن     همه چی درست میشه

یه روز بارونی یه بچه تو کوچه 


به بالا نگاه می کرد 


و میگفت خدایا گریه نکن 


همه چی درست میشه 


به اندازه سادگی اون بچه دوست دارم

در این غروب غم گرفته غبار آلود    چراغی که تو روشن کنی چه سود    چراغی که منشاءش آب و گل باشد.

در این غروب غم گرفته غبار آلود


چراغی که تو روشن کنی چه سود


چراغی که منشاءش آب و گل باشد.

پیامک های فوق العاده احساسی زیبا    جانم ز فراق ، رنج بسیار کشید / با رفتن تو همیشه آزار کشید     ما

پیامک های فوق العاده احساسی زیبا


پیامک های فوق العاده احساسی زیبا (53)

جانم ز فراق ، رنج بسیار کشید / با رفتن تو همیشه آزار کشید

 

ما همسفر راه درازی بودیم / بین من و تو زمانه دیوار کشید  . . .


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

به ادامه مراجعه نمایید...

ادامه نوشته

بهروز وثوقی چگونه طلاق گوگوش را گرفت و با او ازدواج کرد؟     فائقه آتشین یا گوگوش متولد اریبهشت ماه

بهروز وثوقی چگونه طلاق گوگوش را گرفت و با او ازدواج کرد؟


بهروز وثوقی چگونه طلاق گوگوش را گرفت و با او ازدواج کرد؟
 
فائقه آتشین یا گوگوش متولد اریبهشت ماه 1329 تهران است. او از دوران کودکی به کار هنری می پرداخت و راه خود را به آرامی طی می کرد اما داستان ما پس از ازدواج او با محمود قربانی آغاز می شود . محمــود قربانی صاحب کاباره ی میامی و از افراد پر نفوذ و ثروتمند آن دوران بود اما وی بسیار بد اخلاق و میــگسار بود او بگفته ی خودش بارها خواننــــده های زن آن دوران را کتک می زده است .

بهروز وثوقی چگونه طلاق گوگوش را گرفت و با او ازدواج کرد؟

در کنار این بگفته ی خود گوگوش تمام درآمدش را به محمود قربانی میداده است و از دست بدخلقی ها و استثمار محمـــــــود قربانی به سُتوه آمده بوده . گوگوش حتی یکبار با محمود قربانی سفری به اروپا و فرانسه داشت که آن چنان آنجا تحت فشار بود که به ناگاه رفت تمام موهــــایش را با نمره چهار زد!‌ ( هر چند که ماه بعد که به ایران برگشت با همــــان موهای کوتاه برنامه اجرا کرد و خــــــــــانم های ایران آنقدر آن مدل مو را پسندیدند که به مدل گوگوشی معروف شد و فکر می کردند این جدیدترین مـــدل اروپا بوده که گوگوش با خود به ایران آورده است ) .
 
در این اوضاع گـــــــوگـــــــوش می خواست که خود را از دست محمـــــود قربانی رها کند اما پول و قدرت محمود قربانـــــی مانع اینکار بود پس نیاز به حامی داشت که از او حمایت کند .گوگوش دوست صمیمی پوری بنایی بود و این دوستی را خود پوری بنایی اینگونه یاد می کند :«در حین فیلمبرداری در عروس فرنگی با گــوگــوش آشنا شدم ، کنار استخر ، از آنروز با دوستهای صمیمی شدیم . بطوری که تمام سیسمونی کامبیز را من برای گوگوش خریدم.»


به ادامه مراجعه فرمایید...

ادامه نوشته

  نمی بخشمت .... بخاطر تمام خنده  هایی كه از صورتم گرفتی .... بخاطر تمام غمهایی كه بر صورتم نشاندی



اس ام اس دلشکسته جدید (9)
نمی بخشمت .... بخاطر تمام خنده 
هایی كه از صورتم گرفتی .... بخاطر تمام غمهایی كه بر صورتم نشاندی .... نمی بخشمت .... بخاطر دلی كه برایم شكستی .... .. بخاطر احساسی كه برایم پرپر كردی ..... نمی بخشمت .... بخاطر زخمی كه بر وجودم نشاندی ..... بخاطر نمكی كه بر زخمم گذاردی .... و می بخشمت بخاطر عشقی كه بر قلبم حك كردی

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 دل عشق پر از رنگ و ریا دوست نداشت

یک لحظه تو را زمن جدا دوست نداشت

ای آیینه دار خلوتم باور کن

اندازه ی من کسی تو را دوست نداشت


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

  گفتی نفرین میکنی ؟

گفتم نه ...فقط از خدا می خواهم که هیچ کس اندازه من دوستت نداشته باشه....
ادامه نوشته

من تو را ناب ترین شعر زمان میدانم ، و تو هم میدانی تا ابد در دل من می مانی . . .   .  .  .   سخن ، آ



اس ام اس جدید عاشقانه زیبا و جالب (56)
زندگی قافیه باران است ، من اگر پاییزم و درختان امیدم همه بی برگ شدند

تو بهاری و به اندازه باران خدا زیبایی . . .

.

.

.


من تو را ناب ترین شعر زمان میدانم ، و تو هم میدانی تا ابد در دل من می مانی . . .


.

ادامه نوشته

شب دو دلداده در آن کوچه ی تنگ  مانده در ظلمت دهلیز خموش  اختران دوخته بر منظره چشم  ماه بر بام سراپ


شب دو دلداده در آن کوچه ی تنگ

مانده در ظلمت دهلیز خموش

اختران دوخته بر منظره چشم

ماه بر بام سراپا شده گوش



در میان بود به هنگام وداع

گفتگویی به سکوت و به نگاه

دیده ی عاشق و لعل لب یار

دل معشوقه و غوغای نگاه



عقل رو کرد به تاریکی ها

عشق همچون گل مهتاب شکفت،

عاشق تشنه لب بوسه طلب

هم چنان شرح تمنا می گفت



سینه بر سینه ی معشوق فشرد

بوسه ای زان لب شیرین بربود

دختر از شرم سر انداخت به زیر

ناز می کرد،ولی راضی بود!



اولین بوسه ی جان پرور عشق

لذت انگیزتر از شهد و شراب

لاجرم تشنه ی صحرای فراق

به یکی بوسه نگردد سیراب



نوبت بوسه ی دوم که رسید،

دخترک دست تمنا برداشت

عاشق تشنه که این ناز بدید

بوسه را بر لب معشوق گذاشت!




فریدون مشیری


برای مشاهده با عکس به ادامه مراجعه فرمایید...


'' هست ''    را اگر قدر ندانی میشود     " بود "    وچه تلخ است    " هست "      کسی  " بود " شود.

'' هست ''


را اگر قدر ندانی میشود 


" بود "


وچه تلخ است


" هست "



کسی  " بود " شود.